نگاهی به سینما و فلسفه «جان کاساوتیس»
«جان کاساوتیس» در ابتدا به عنوان یک بازیگر وارد دنیای سینما شد و با فیلم «نوزاد رزماری» شناخته شد. او در نهایت به یکی از مهمترین کارگردانان فیلمهای مستقل تبدیل شد که تلاش میکرد به هنرمندانی کمک کند که میخواستند خارج از استثمار سیستم استودیویی فیلم خود را تولید کنند. در فیلمهای او نشانی از بودجههای بزرگ، ستارههای بزرگ و مکانهای چشمگیر و پر زرق و برق نبود. کمبود چنین عناصری به او امکان داد تا داستانهای خیره کننده و دستنخورده انسانی را در فیلمهای خود تعریف کند. او نه تنها پدر سینمای مستقل خوانده شد بلکه به اسطورهای در تاریخ سینما تبدیل شد.
فیلم مستند فرانسوی «سینماگر زمان ما» کارگردانان شناخته شدهای در پشت صحنه را نشان میدهد که در رابطه با کار کردن در خارج از سیستم حاکم فیلمسازی سخن میگوید. «سینماگر زمان ما» یک سریال مستند فرانسوی است که در سال ۱۹۶۴ توسط کارگردان و تهیهکننده فرانسوی «آندره اس. لابارت» تولید شد. هدف اصلی این سریال ارتقاء آگاهی از زندگی و آثار کارگردانان شناخته شده سینما در سراسر جهان بود. در این مجموعه ما با اندیشه «کاساوتیس» بیشتر آشنا میشویم.
«کاساوتیس» با فیلمهایی همچون «سایهها»، «چهرهها»، «زنی تحت تأثیر» و «کشتن کتابدار چینی» معروف است که مشتمل بر آشکارسازی واقعیتهای شرایط انسانی هستند. او از موضوعاتی مانند سیاست محض یا مذهب دوری میکرد. فیلمهای او به مسائلی همچون عشق، انزوا و اعتماد انسانی میپرداختند. «کاساوتیس» میگفت: «زندگی متشکل از مردان و زنان است. زندگی سیاست نیست. سیاستمداران فقط بازیگران بدی هستند که برای حفظ و دریافت قدرت تلاش میکنند. به نظر من انسانها با احساسات کوچکشان بزرگترین نیروی سیاسی هستند که وجود دارند.»
فیلم «سایهها» ساخته «کاساوتیس» در سال ۱۹۵۹ با بودجه ۴۰۰۰۰ دلار تولید شد و به دلیل انتشار محدودی که داشت مخاطب زیادی پیدا نکرد. با این وجود فیلم «سایهها» توجه منتقدان را به خود جلب و جایزه «منتقدین جشنواره ونیز» را دریافت کرد. بعد از این موفقیت تعدادی از استودیوها به فیلمهای او اهمیت بیشتری دادند و «کاساوتیس» برای ساخت فیلمهایی چون «موسیقی بلوز دیرهنگام» و «بچه منتظر است» قرار داد بست.
هدف او بی احترامی به بازیگران و همکارانش و نادیده گرفتن آنها نبود. بلکه او تمایل داشت افرادی روی یک پروژه کار کنند که به آن پروژه اهمیت میدهند و در آن سهیم هستند. ادعای آنکه فیلمهای او بدون فیلمنامه ساخته شدهاند و بیش از حد طولانیاند نادرست است. او برای فیلمهایش فیلمنامه مینوشت. اما با این وجود او به بازیگرانش اجازه میداد تا بداههگری کنند و صحنه و دیالوگ را آنطور که میخواهند تفسیر کنند.
او رویکرد خود را در ساخت مستند به این شکل خلاصه میکند: «ما تصمیم گرفتیم یک ایده عالی پیدا کنیم و تمام تجهیزات فیلمبرداری را خریداری کنیم. ما ساخت فیلممان را بدون بودجه شروع کردیم و فقط از افرادی استفاده کردیم که به ما به دلیل نگرشهای ایدئالیستیشان نسبت به ساخت فیلم کمک میکردند. در آمریکا سینما تجارت است نه هنر. ما بیپروا به دنبال ایدههای خود هستیم و تلاش خواهیم کرد تا سینما را به هنر تبدیل کنیم – هنری که ما از آن لذت ببریم و خودمان را آزادانه بیان کنیم.»
«کاساوتیس» یکی از آن کارگردانانی است که به شیوهای انسانی با شما به عنوان مخاطب ارتباط برقرار میکند، تقریباً مانند زمانی که نوجوان هستید و تنها در اتاقتان موسیقی گوش میدهید. فیلمهای او وجود اصول بشری را نمایان میکنند و روشنایی بر درون تاریک انسان میاندازند و لحظات زیست واقعی انسان را ضبط میکنند. او صادق و بیپرده است، اما در عین حال انگیزه و شور زیادی دارد. فلسفه او درباره ساخت فیلم خالص و بکر است – ساخت فیلم برای او نهایت زیستن است.
کسی این احساس را بهتر از کارگردان «جیم جارموش» بیان نمیکند که در یک نامهٔ عمومی به «کاساوتیس» نوشت: «شناختی که من از شما پیشبینی میکردم در حال جایگزینی به یک آگاهی شده است. این آگاهی دعوت به تجزیه و تحلیل و قضاوت نمیکند، بلکه فقط دعوت به مشاهده و مناظره میکند. به عنوان مثال به جای دریافت نکاتی در مورد جزئیات یک صحنه، من در حال آگاه شدن از ریزترین جزئیات طبیعت انسانی هستم.» وی ادامه میدهد: «بله، شما یک کارگردان عالی و یکی از محبوبترینهای من هستید. اما آنچه که فیلمهای شما به شکل ویژهای نمایان میکنند این است که سلولوئید و زیبایی یک چیز است و پیچیدگی تجربیات انسان چیز دیگریست.»