درباره فیلم «پوست» به کارگردانی برادران ارک (بهمن و بهرام)

نویسنده: پویا خازنی اسکوئی

فیلم «پوست» به کارگردانی برادران ارک (بهمن و بهرام) در سال 1397 ساخته شده است و زمان اکران آن 3 سال بعدتر یعنی در سال ۱۴۰۰ بوده است.

پیش از این فیلم، «سویوق (سرما)» نخستین اثر بلند آن‌ها بود که در سال ۱۳۹۵ ساخته شد و البته نباید فراموش کنیم که بهمن و بهرام ارک با فیلم کوتاه «حیوان» در سال 1396 به صورت جدی‌تر به سینمای ایران معرفی شدند.

این فیلم ۹۰ دقیقه‌ای روایتی حول عشق، جادو و مفاهیم اسطوره‌ای محلی است. داستان مردی به نام آراز که در جوانی عاشق دختری مسیحی به نام مارال بوده، ولی مارال با مرد دیگری ازدواج می‌کند. در روستای آن‌ها خرافات زیادی پیرامون جادو، نفرین، طلسم و… وجود دارد و مادر آراز نیز در این زمینه‌ها مهارت دارد. او کم‌کم متوجه می‌شود که نرسیدنش به مارال به واسطه‌ی دعایی بوده که مادرش روی یک پوست نوشته است.

«پوست» چه در زمان اکران سینمایی و چه در زمانی که به صورت اینترنتی در دسترس عموم قرار گرفت، آن‌طور که شایسته‌اش بود نتوانست توجه‌ها را به خود جلب کند. فیلمی که به نظر نگارنده، مصداق بارز یک اثر رئال جادویی است که توانسته از

پویا خازنی اسکوئی

ظرفیت اسطوره‌شناختی بومی‌ و عناصر جادویی نهفته در دل داستان‌های فولک مناطق عموما روستایی بهره ببرد؛ ظرفیتی که کمتر کسی در سینمای مدرن ایران به سراغ آن می‌رود. مکررا در فیلم‌هایی که خود را ذیل ژانر وحشت تعریف می‌کنند، می‌بینیم که متکی بر عنصر غافل‌گیری هستند و مفهوم ترس را به معنای واقعی کلمه درک نکرده‌اند، چرا که به‌طور مثال ما با ایده‌ی ترسناکی مثل فیلم «درخشش» کوبریک مواجه نیستیم بلکه با لحظات غافل‌گیرکننده‌ای که ماهیت ترسناک گذری دارند روبه‌رو می‌شویم و آگاهی از لحظه‌ی غافل‌گیری می‌تواند تمام ضربه‌ی فیلم را برای مخاطب بگیرد. یکی از راه‌های رفتن به دنبال ایده‌های آمیخته به ترس، مرور باورهای منطقه‌ای و اسطوره‌های محلی هستند که در زندگی روزمره ریشه دوانده‌اند و بخشی از واقعیت پذیرفته‌شده محسوب می‌شوند و به همین سبب هم رئالیسم جادویی، توصیف نسبتا دقیقی از چنین موقعیتی است. جریانی که اوج پختگی‌اش را در آمریکای لاتین و در آثار گابریل گارسیا مارکز و لوئیس بورخس یا در آثار سلمان رشدی، نویسنده‌ی هندی‌تبار دیده‌ایم.

حال، این برادران دوقلوی ایرانی اهل تبریز که کارگردانی چند فیلم را نیز در کارنامه‌ی خود دارند، در دومین فیلم بلند خود به سراغ فرهنگ عامه، اساطیر و باورهای مذهبی_سنتی آذربایجان شرقی و خاصه، توابع تبریز که شامل اسکو، میلان و باویل می‌شود، رفته‌اند. زبان این فیلم ترکی (آذری) است و در مرز باریکی میان خیال و واقعیت شناور است و حتی این مرز نامرئی را می‌رقصاند.

راوی داستان یک «عاشیق[1]» مسن است که گویی بیرون از زمان ایستاده و در آن معلق است، تعلق خاطر ناسیونالیستی به لوکیشن موجود نداشته و تعلق خاطر نظری هم به زمان و اتفاقات ندارد و فقط با لبخندی همیشگی در حال روایت است. به بسیاری از اتفاقات درون فیلم که در زمین جادو و حتی خرافه قدم برمی‌دارند اعتقاد ندارد اما به موجب دوست داشتن روایت و داستان، با آن‌ها هم‌مسیر می‌شود.

یکی از نقاط قوت فیلم هم به زعم من، همین انتخاب راوی شیدا و خیال‌انگیزی است که باعث شده اولا دانای کل مطلق نداشته باشیم. ثانیا، شاهد ظهور و بروز خرده‌روایت‌های نمادینی باشیم که دیدی چندوجهی از روایت کلی در اختیار ما می‌گذارند و ثالثا، با تعلیق‌های راوی اول شخص، نَفَس داستان به نفع غافلگیری‌های ترسناک گرفته نشود. از همین حیث هم‌ می‌توان چنین ادعا کرد که وقتی روایت با ساز و آواز و تصنیف همراه می‌شود، عمق و قوت دوچندانی پیدا می‌کند.

نقطه قوت دیگر این فیلم، فضاسازی‌های خوب و فکرشده‌ی آن است؛ یعنی سعی شده با استفاده از اسطوره‌های محلی، ایده‌ای ترسناک ساخته و پرداخته شود، و همراهی و دلهره‌ی توامان مخاطب نیز به همین طریق شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد و نه با غافل‌گیری‌های کلیشه‌ای و مبتذلی که در اغلب فیلم‌های ژانر وحشت شاهدش هستیم.

نقطه‌ قوت سوم فیلم، برداشت‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها و حتی تقابل عشق به دیگری و عشق به مادر، عقده‌ی ادیپ و… است که در این مسیر با هم‌آمیزی مفاهیم اسطوره‌ای برگرفته از اسلام مثل تعزیه، شیرگردانی و… و مفاهیم اسطوره‌ای محلی توانسته به خلق موقعیت تقابلی شخصیت‌ها برسد و در خلال آن علاوه بر ساخت فضا، به تعمیق شخصیت‌ها نیز بپردازد.

نقطه قوت چهارم فیلم با خوش‌ساخت بودن آن مرتبط است و همچنین خوش‌آهنگ بودن آن، چه از حیث موسیقی درونی کلام کاراکترها و چه موسیقی‌های فولکلور و ترانه‌هایی که برپایه‌ی همین اسطوره‌های لوکال نوشته و خوانده شده‌اند مانند «آراز آراز» که بک ووکال بسیاری از صحنه‌ها هستند و بعضا هم به ترسناک‌تر شدن فضاها کمک کرده‌اند و هم سفری محسوب می‌شوند به دنیای خیالی و وهم‌آلود اسطوره‌ها.

نقطه قوت پنجم فیلم، درهم‌آمیختگی افسانه‌های محلی حوزه‌ی رود ارس که یکی از مهم‌ترین رودخانه‌های منطقه‌ی آذربایجان محسوب می‌شود با ارجاعات تاریخی مرتبط با این رودخانه است. رودخانه‌ای که در افسانه‌های محلی مختلف، نمادی از عشق‌های ناکام و تراژیک، غرق شدن عاشق و معشوق در آن به واسطه‌ی حرکت در خلاف جریان مرسوم جامعه و عرف بوده و از منظر تاریخی نیز، نماد جدایی خانواده‌ها در جنگ‌های مختلف این منطقه به حساب می‌آید.

این رود بعدها و خارج از داستان‌های اساطیری کهن و برداشت‌های نمادین، بستر وقوع اتفاقات مهم تاریخی نیز بوده است که از جمله‌ی آن‌ها می‌تواند به مرگ مشکوک صمد بهرنگی در سال 1347 به واسطه‌ی غرق شدن در این رودخانه اشاره کرد. ورای آن نیز ارس به واسطه‌ی موقعیت جغرافیایی‌اش همیشه محل مناقشه‌های سیاسی بوده و مفهوم «مرز» یکی از عناصری است که ارس همیشه با خود حمل کرده و می‌کند. یک مرز که گویی به صورت طبیعی، حقّ دسترسی به منابع و توزیع امورات محسوس طبقه‌بندی‌شده را میسر یا منع می‌کند.

چیزی که در این فیلم نیز به صورت زیرپوستی در جریان بود و می‌توانستیم رگه‌هایی از مفاهیم نمادینی چون عشق، طبقه‌ی اجتماعی_اقتصادی، فداکاری، تخیلی رهایی‌بخش که در آن تنانگی و حتی پیوندهای جنسیتی که از خلال بدن‌های منفرد و عناصر مرتبط با آن، مانند «خون آمدن از ناف» برقرار می‌شوند (ایجاز تزلزل در مفاهیم مرد/پدرسالارانه و مردانگی [2]) را ببینیم و حتی به نسبی بودن مسائل به مثابه‌ی نسبتی که با یکدیگر برقرار می‌کنند تا روایتی را برسازند و روایتی دیگر را مخدوش سازند پی ببریم و حقیقت را در نسبت‌های فی‌مابین اجزا و تأویل‌های متفاوت جستجو کنیم و نه در صلبیت اشیاء و تعیّن‌یافتگی مفاهیمی که به لحاظ تاریخی در سازمان قدرت ساخت‌یافته‌اند؛ همانطور که عاشیق (راوی فیلم) به داستان و روایت توجه می‌کرد و اهمیت می‌داد.

و نکته‌ی آخر اینکه فیلم قاب‌بندی‌های بسیار خوبی دارد، گریم کاراکتر‌ها، صحنه‌آرایی‌ها و لباس‌ها بسیار حساب‌شده هستند. جزئی از فیلم، مازاد به حساب نمی‌آید و از این حیث تا حدودی مینیمالیستی نیز به‌شمار می‌رود و به مثابه‌ی مثال خوبی برای گفته‌ی معروف آنتوان چخوف است که می‌گوید، «هرآنچه نامربوط به داستان است بزدایید. اگر در فصل اول گفته‌اید تفنگی بر دیوار آویخته است، در فصل دوم یا سوم تفنگ قطعاً باید شلیک کرده باشد. اگر بنا نبوده شلیک کند پس بر دیوار هم آویخته نبوده». برادران ارک در عین استفاده از نماد شیر و وجوه زیبایی‌شناسانه‌ی آن در مناسک مذهبی به عنوان یاور و یاری‌رسان، با کمی آشنایی‌زدایی از آن صورتِ نمادین، تقدّس نهفته در آن پوستین حیوانی را به شکل فرمال آن تقلیل می‌دهند تا شاهد افول فراروایت‌ها و قدرت گرفتن خرده‌روایت‌های مغفول و مهجور باشیم.

تمام نکات فوق، همه‌ در خدمت فیلم درمی‌آیند و علی‌رغم اینکه می‌شود این فیلم را به یک زمان و لوکیشن خاص نسبت داد اما «پوست» خود را در لایه‌های زیرین معنایی از مکان و زمان زدوده است؛ وضعیت شناوری که کاملا در تعامل با فرم، ایده‌ و محتوای اثر است.

 

 

[1] عاشیق، عاشق یا آشیق (به ترکی آذربایجانی:  Aşıq و به ترکی استانبولی: Aşık) عارف و نغمه‌سرای سیاری است که ساز می‌نوازد و آواز می‌خواند. قبل از جا افتادن لغت عاشیق، این صنف با کلمه‌ی ترکی اوزان (ozan) شناخته می‌شد. عاشیق‌ها اغلب در بداهه‌خوانی مهارت دارند و شعر و آهنگ تصنیف‌های خودشان را هم گاهی خود می‌سازند.

[2] Masculinity

هنر غیرداستانی  گفت‌وگویی درباره معنای روانکاوی و نویسنده بودن با آدام فیلیپس

هنر غیرداستانی گفت‌وگویی درباره معنای روانکاوی و نویسنده بودن با آدام فیلیپس

پاریس ریویو، شماره ۲۰۸، بهار ۲۰۱۴ آدام فیلیپس Adam Phillips)) را شاید بتوان مهمترین جستارنویس روانکاو زنده دنیا دانست. او در سال ۱۹۵۴ در کاردیف ولز، متولد شد. فیلیپس در آکسفورد تحصیل کرد و در آنجا به مطالعه ادبیات انگلیسی پرداخت. بعدها به عنوان روان‌درمانگر کودک آموزش...

در باب اضطراب آزادی

در باب اضطراب آزادی

نوشته امین پاک‌پرور لیبیدو را می توان نیروی عاطفی انسان در بروز عشق نامید که ابتدا از محبت فرد نسبت به خودش نشأت گرفته و سپس به دنیای بیرون گسترش می‌یابد. عشق ورزیدن به فرد یا شیء دیگر شکلی از بسط نیروی لیبیدو به دنیای بیرون است، تا آنجا که مرگ یا جدایی از یار پایانِ...

گفت‌وگویی بین ردکات و ایارا لی کنشگر و فیلمساز فمینیست 

گفت‌وگویی بین ردکات و ایارا لی کنشگر و فیلمساز فمینیست 

مترجم: مانا بهزاد  ایارا لی یک برزیلیِ کره‌ای تبار، کنشگر، فیلمساز، و همینطور مدیر و بنیان‌گذار شبکه مقاومت فرهنگی (Cultural Resistance Network) است. این سازمان برای ترویج اتحاد جهانی، از آشوبگران فرهنگی، آموزگاران، کشاورزان و هنرمندانی که با رویکردهای خلاقانه و...

 گفتگوی ردکات با مهدخت مولایی در مورد فیلم کوتاهش هما

 گفتگوی ردکات با مهدخت مولایی در مورد فیلم کوتاهش هما

مهدخت مولایی فارغ التحصیل رشته ی صنایع دستی در دانشگاه هنر تهران است. او حرفه ی خود را با بازیگری شروع کرد و در این سالها موفق به دریافت جوایزی از جمله جایزه ی جشنواره ی فیلمهای مستقل برزیل شد. او همچنین کاندید استعداد نو ظهور آسیا از جشنواره ی بین المللی فیلم شانگهای...

گفتگوی ردکات با الهه اسماعیلی در مورد فیلم «خونه» 

گفتگوی ردکات با الهه اسماعیلی در مورد فیلم «خونه» 

بیوگرافی کوتاه: فارغ التحصیل کارگردانی سینما. سازنده فیلم های کوتاه «عروسک»،‌ «میشه بغلت کنم»، و «خونه» که در جشنواره های معتبر متعددی در سراسر دنیا نمایش داده شده اند. خلاصه سیناپس خونه: الهه برای کمک به خانوادش برای انتقال به خونه جدید به مشهد میرود، اما امیدوار است...

گفتگوی ردکات با افسانه سالاری در مورد فیلمهایش 

گفتگوی ردکات با افسانه سالاری در مورد فیلمهایش 

ردکات: رابطه تدوین و فیلمسازی را چطور و چگونه بهم متصل می بینید. بالاخص که شما در هر دو زمینه فعال هستید.؟  در سینمای مستند تدوین و کارگردانی بسیار بهم وابسته هستند و گاه‌ مرز بین آن‌ها بسیار باریک است. در مقیاس بزرگ‌ ‌و برای پیدا کردن خط روایی فیلم، خصوصا در...

مصاحبه مانیا اکبری با نینا منکِس

مصاحبه مانیا اکبری با نینا منکِس

ویراستار: مارکتا یاکشووا از نینا منکِس به‌عنوان پیشگام سینمای فمینیستی و یکی از برجسته‌ترین فیلم‌سازان مستقل ایالات متحده آمریکا یاد می‌شود. آثار او در جشنواره‌های بزرگ بین‌المللی فیلم به نمایش درآمده اند؛ از جمله چندین اکران در جشنواره‌های ساندنس، برلیناله، کن،...

درباره فیلمهای مری‌جیرمانوس صبا

درباره فیلمهای مری‌جیرمانوس صبا

نویسندگان : مریم راز،  فرزاد عظیم‌ بیک، مانیا اکبری  مری جیرمانوس صبا جغرافیدان و هنرمندی است که در زمینه‌های فیلم، متن، اجرا و سازماندهی سیاسی کار می‌کند تا به پرسش‌هایی درباره کار، مراقبت و جنبش‌های اجتماعی در جهان عرب و به‌صورت بین‌المللی بپردازد. مری عضو تعاونی...

«زنان در میدان مبارزه»؛ کدام زنان در کدام میدان؟

«زنان در میدان مبارزه»؛ کدام زنان در کدام میدان؟

نویسنده: پگاه پزشکی  متن پیش‌رو بر اساس نه فیلم از زنان فیلمسازعرب تحت عنوان «جایگاه زن عرب در مبارزه است » توسط پگاه پزشکی نوشته شده است. این مجموعه توسط جیووانی ویمِرکاتی گردآوری شده و در کریپتوفیکشن ارائه داده شده است.  وقتی به مبارزه و مقاومت فکر می‌کنیم در...

چیزهای بسیاری برای گفتن دارم

چیزهای بسیاری برای گفتن دارم

مارکتا یاکشووا مقدمه کریپتوفیکشن، به بنیان‌گذاری مانیا اکبری و با همکاری جووانی ویمِرکاتی به عنوان هنرپرداز [کیوریتور]، مجموعه‌ای از ۹ فیلم متنوع را ارائه می‌دهد که همگی ساخته‌ی کارگردانان زن با پیشینه‌ای از خاورمیانه هستند و به مسائلی پیرامون فلسطین و دیگر کشورهای...