نویسنده: سپیده قائمی
وقتی واژهی مستقل را بکار میبریم، معانی خاصی در ذهن ما نقش میبندد. از آن دستهواژههاییست که باید مدام تعریف و بازتعریف شود تا مرزهای خود را از نو بسازد و این شاید ویژگیِ بنیادینِ آن باشد.
وقتی در ایران زندگی میکنی تصور سینمای مستقل براستی دشوار است. نه صرفا به خاطر سرکوب و سانسورِ فراگیر، بلکه بهواسطهی تحریف این واژه و واژگان دیگر. بسیاری از ما طی سالهای اخیر بیشمار مطلب خواندهایم، بیانیه دیدهایم، سخنرانی شنیدهایم که بسیاری در آن، خود را مستقل نامیدهاند. برخی از آنها با ادعای استقلال از نهادهای دولتی، نه تنها با نهادهای خصوصیِ وابسته به قدرت همکاری کردهاند که با شکل و فرمی جدیدتر همان سیاستهایِ موردتائید را دنبال کردند که کاملا در ضدیت با هر شکلی از سینمای مستقل است. در این میان، بسیاری هم باورشان شده که لابد نهادهای خصوصیِ بینام و نشانْ مستقلتر و رادیکالتر از نهادهای دولتی عمل میکنند، اما چه خیالِ باطلی!
بنابراین به نظر لازم است تا ما برای مرزبندیِ مشخصتر، بارها به این واژه برگردیم و به معانی و کاربرد دقیقِ آن، محتاطتر از قبل بیندیشیم. اما پیش از آن میخواهم بپرسم در جهانی که اِعمال قدرتِ نامحدود دولتها، چه در جهانِ حکومتهای توتالیتر و چه در جهانِ بهظاهر دموکراتیک بر هر جنبهای از زندگی انسانها سایه افکنده و همهی حرکات، افکار و حتی عادتهای خریدِ آنها را از طریق تکنولوژی به تسخیر درآورده، چطور میتوان از استقلال عمل در هر ساحتی حرف زد؟
در جهان سرمایهسالار، با تبعیضهای نهادینهشده که پلتفرمهای فراگیرِ آن با الگوریتمهایشان کنترل و هدایت سلیقهی بصریِ مخاطب را در دست گرفتهاند، صحبت کردن از استقلال بسیار سخت و پیچیده به نظر میرسد. بعد از اتفاقات دههی ۶۰ میلادی وقتی جهان روح تازهای بهخود گرفت و امید این میرفت که بنیانش دچار دگرگونیِ اساسی شود، با ظهور دوربینهای هشت میلیمتری و سَبُک، فرم مبارزهجویانهای در سینما خلق شد که فیلمسازان توانستند مدعی استقلال در شیوههای تولید شوند اما در توزیع و نشر آثارشان کماکان با مشکل مواجه بودند. اما آنها ابتکار عمل به خرج دادند، دست بکار شدند، فیلمشان را در دست گرفتند و همچون اسلحهای برای مبارزه به محافل کارگری، روستایی و دانشگاهی بردند. وضعیت اکنون در عین راحتترکردنِ ابزار تولید با ظهور موبایلهای هوشمند؛ هنوز با مسالهی نشر مواجه است. سینمای مستقل سالنهای رسمیِ سینما را در اختیار ندارد. اما باید از امکانات پلتفرمهایِ در دسترسی که سلیقهی مصرفی و مبتذلی خلق کردهاند، با دقت استفاده کند. سینمای مستقل، سینمای فراگیری نیست اما باید فراتر از جشنوارههای محدودی که بهخود اختصاص داده عمل کند. این سینما باید جان تازهای به روح خود بدمد. باید تعریف جدیدی بسازد.
چیزی که نباید فراموش کنیم، این است که سینمای مستقلِ امروز به جای بلعیدهشدن توسط نهادهای هنریِ نئولیبرالیستی که هر چیزی را در خود هضم میکنند، باید بتواند چارچوب و پرنسیب مشخصی برای خودش تعریف کند تا به راحتی با مفاهیم دیگر خلط نشود. به بیان سادهتر سینمای مستقل باید سیاسی باشد و مخاطبش را با آگاهی تاریخی، مناسبات سیاسی و هستیشناختی درگیر کند. در اینجا میخواهم با کمی دخلوتصرف همان نقلقولی را بیان کنم که تشومه گابریل، متفکر سینمای سوم سالها پیش بیان کرد؛ هدف سینمای مستقل، زیباییشناسیِ مجددِ رمزهای سینمای سنتی یا تقلید صرف از سبک سینمای زیرزمینی، آلترناتیو و تجربی دهههای پیشین نیست، بلکه سیاسیِ کردن سینما به حدی است که کدهای سینمایی جدیدی متناسب با نیازهای امروزه خلق کند. سینمای مستقل باید پیوسته بسازد و بشکند و در این دیالکتیکِ ویرانگری و آفرینش، با ارجاع مدام به مدیوم سینما، وضعیت جدیدی را تصور کند که دریچهای به روی جهانی نو بگشاید. سینمایی که در عین بازنماییِ رئالیستی از وضع موجود به تغییر گشوده باشد، چون بقول برشت «رئالیسم تغییر میکند و برای بازنماییِ آن، شیوههای بازنمود نیز باید تغییر کند. »
بقول او، «از هیچْ چیزی بهوجود نمیآید؛ نو از دل کهنه میآید و دقیقا، به همین دلیل نو است. برداشت ما از رئالیسم گسترده و سیاسیست. رئالیستی بودن به معنای کشف پیچیدگیهایِ علتمعلولی جامعه/ نوشتن از دیدگاه طبقهای که گستردهترین راهحلها را برای مشکلاتی ارائه میکند که جامعهی انسانی در آن گرفتار شده است.»
بنابراین من معتقدم سینمای مستقل به معنی دقیق کلمه علاوه بر استقلال از نهادهای مالی و حکومتی، بدون درافتادن در دام کالاییسازیِ سینما و انباشت سرمایه، سینمایی خودارجاعگر، انتقادی/خودانتقادی و اندیشمند است که علاوه بر بازنمایی وضعیت سیاسی- اقتصادی زمانهاش، مادهی خام سینما و زبانِ برساختهی غالب را مورد نقد قرار میدهد و در پی خلق فرمهای زبانیِ جدید است. سینمایی انترناسیونال که کدهای فرهنگی را بر مبنای زیست مردمان حاشیهای و بیصدا، مردمان جنوب جهان و اقلیتهایی که زندگیشان توسط رسانههای قدرتمند غربی تحریف شده است، از نو میسازد. سینمایی که عامدانه از مناسبات مرسومِ تولید سرباز میزند و مشخصا کل فرآیند تولید و بازتولیدِ اجتماعیِ نیروی کار که رابطهی سرمایه را میسازد و هرگونه سلسلهمراتبِ متعاقب آن را پس میزند.
برای دستیابیِ به چنین چیزی، فیلمسازان مستقل ناگزیر از خلق حلقههای مشترک هستند، چون سینمای مستقل برای بقایش نیاز به جمعی مصمم و پلتفرمهایی مبتنی بر اراده و ابتکارِ عمل آنها دارد. سینمایی که باید آگاهیبخش باشد و به گفتهی مارکس «آگاهی چیزی نیست جز هستیِ آگاهانه، و آن چیزی که آگاهی اجتماعیِ انسانها را تعیین میکند، هستی اجتماعیِ آنهاست.»