اینا ساهاکیان یک کارگردان، تهیهکننده و نویسنده و مستندساز است که در ارومیه، ارمنستان به دنیا آمده و بزرگ شده است. آثار وی بر روی کشف داستانهای نگفته شده درباره طبیعت انسان از طریق ساختاری خلاقانه و سینمایی صمیمی است.. نخستین فیلم بلند او به عنوان یک کارگردان، “آخرین رقصنده در ارمنستان” (2010، همکاری با آرمان یریتسیان) بود که داستان دو رقاص معروف ترابار در ارمنستان را روایت میکرد و جایزه بهترین فیلم ارمنستان را دریافت کرد، به بیش از ده زبان ترجمه شد و توسط بسیاری از شبکههای بینالمللی پخش شد. یکی از مستندات اخیر اینا، همکاری ارمنستان-هلند به نام “مل” (2021، همکاری با پل کوهن)، داستان یک قهرمان وزنهبردار زن است که شهرت او وقتی مشخص شد که او یک مرد تراجنسی است به شدت آسیب دید. این فیلم در سال 2022 در جشنواره تسالونیکی مورد توجه قرار گرفت و در تو هلند پخش شد. در سال 2022، اینا فیلم مستند روایتی انیمیشنی به نام “طلوع اورورا” را به پایان رساند. ساخت این پروژه هفتساله طول کشید و داستان واقعی یک دختر چهارده ساله را روایت میکند که از کشتار نسل ارمنیان گریخت و سفری را شروع کرد که او را به اوج ستارگان هالیوود میرساند
ردکات: شما یک فیلم درباره نسلکشی ارمنیان ساختید. گاهی اوقات به عنوان نخستین نسلکشی قرن بیست تلقی میشود، نسلکشی ارمنیان به نابودی جمعیت مسیحی ارمنی که در امپراتوری عثمانی از بهار ۱۹۱۵ تا پاییز ۱۹۱۶ زندگی میکردند، اشاره دارد. در سال ۱۹۱۵، حدود ۱.۵ میلیون ارمنی در امپراتوری عثمانی چندقومی زندگی میکردند. حداقل ۶۶۴٬۰۰۰ و شاید حتی تا ۱.۲ میلیون نفر در طول نسلکشی جان خود را از دست دادند وبیشمار به صورت قتلعام و کشتارهای انفرادی یا از راه اسارت و نابسامانیهای سیستماتیک، سرمازدگی و گرسنگیجان باختند. شما یک سازنده و تهیهکننده فیلم اهل ارمنستان هستید و فیلم “طلوع اورورا” را ساختهاید. میتوانید بیشتر توضیح دهید و درباره اتفاقاتی که برایتان افتاده است چرا تصمیم به ساخت این فیلم گرفتید؟
همیشه فکر میکردم که به موضوع نسلکشی ارمنیان وارد نمیشوم – برای من بسیار شخصی و سنگین است. مانند بیشتر ارمنیان، داستانهای نسلکشی تجربه شده با خانواده خود و دیگران – بسیارسنگین و غیر انسانیست، اما همواره مسیر ما درباره قربانیان بوده. وقتی که یک فیلمساز مستند شدم، بیشتر بازماندگان از دنیا رفته بودند و تعداد کمی از منابع آرشیوی درباره نسلکشی ارمنی موجود بود، که گزینههای من را محدود کرده بود. اما در سال ۲۰۱۴، در حین مرور آرشیوهای مؤسسه زوریان، یک سازمان علمی که خود را به حفظ شهادتنامههای بیشمار بازماندگان نسلکشی اختصاص داده است، به یک مصاحبه با «اورورا ماردیگانیان» برخورد کردم. با شنیدن داستان «اورورا» از خودش، فهمیدم که میتوانم از طریق صدای یک زن قوی به درد ملت خود بپردازم. من قهرمان خود را پیدا کردم، کسی که با وجود همه درد و رنج، هرگز قربانی نشد، بلکه بازمانده شد. او سرنوشت خود را دست گرفت، انسانیت خود را در زمانهای که انسانیتی وجود نداشت حفظ کرد و با عبور از تروما و تراژدیهای رخ داده در زندگیاش برای کمک به دیگران شتافت. من میخواستم او الگویی برای دیگران باشد. “آن چه اتفاق افتاده را نمیتوان باطل کرد، اما میتوان جلوی اتفاق افتادن مجدد آن را گرفت.” این کلمات از زبان آنه فرانک، دختر نوجوانی است که به صدای هولوکاست تبدیل شد. داستان او به خوبی شناخته شده است. با این حال، تقریباً هیچکس درباره اورورا ماردیگانیان، دختر نوجوان دیگری که سی سال قبل از مرگ آنه فرانک از وحشت نسلکشی ارمنیان جان سالم به در برده، خبر ندارد. داستان اورورا بیش از صد سال پیش اتفاق افتاد و نسلکشی ارمنیان به عنوان درد پایان ناپذیر برای ملت من باقی مانده است. فیلم با مصاحبه با اورورا در سالهای پایانی او به پایان میرسد، او که انتقام برای مجرمان نمیخواست، بلکه بر حسابرسانی آنها به دادگاه تأکید داشت. او در سال ۱۹۹۴ بدون شاهد شدن از چنین حسابرسانیای درگذشت. در واقع، ایالات متحده تنها در سال ۲۰۲۱ نسلکشی را تایید کردند، در حالی که ترکیه همچنان آن را انکار میکند. آن چه واقعاً نگرانکننده است این است که جهان زیادی تغییر نکرده است. نسلکشیها و جنگها امروز همچنان در اوکراین، سوریه و فلسطین، و به ویژه برای من در ارمنستان، ادامه دارد. با وجود تماسهای سازمانهای حقوق۱۲۰٬۰۰۰ ارمنی در آرتساخ (ناگورنو قرهباغ) نه ماه محاصره شدند، چهار ماه تحت حصار کامل بودند و در نهایت از وطن و آبادی خود پس از عملیات نظامی آذربایجان در سپتامبر گذشته تبعید شدند
ردکات: در فیلم مِل، محبوبترین وزنهبردار ارمنستان به بزرگترین شرم این کشور تبدیل میشود زمانی که به عنوان یک فرد تراجنسی اعلام هویت میکند. این اعلام از مِل شهرت، ثروت، خانوادهاش و حتی وطن او را گرفت. امروز، تحت پناهندگی در هلند، رویاي تغییر جنسیت امکان پذیر شده است – اما برای این رویا چقدر باید فدا شود؟ میتوانید بیشتر جزئیات درباره این فیلم بگویید؟
تصور کنید که شما یک قهرمان، دارنده رکورد جهانی هستید. اما کسی که بر فراز تخته مراسم ایستاد، کسی بود که لذت میبرد از تشویقها و جشنوارهها، فرد دیگری بود. آنها شبیه به شما به نظر میآمدند و صدای شما را داشتند، اما آنها شما نبودند. آنها کسی بودند که تا اعماق وجود شما از آنها متنفر بودید. با وجود اینکه به عنوان یک زن به دنیا آمده بود، مِل از هویت مردانهاش از دوران کودکی آگاه بود. به عنوان یکی از مشهورترین ورزشکاران کشور، او قدرتی یافت تا کار خود را متوقف کند تا به خود واقعیاش باشد. مل اولین شخصیت معروف عمومی بود که به عنوان تراجنسی اعلام هویت کرد، با مخالفت و مبارزه جامعه روبرو شد. او این کار را برای افرادی در ارمنستان انجام داد که به یک شخصیت مانند او نیاز داشتند. شریک او منبع امنیت و حمایت او بود. با هم، سعی کردند با سرکوب اجتماعی مقابله کنند، اما برای آنها یک نبرد باخته شده بود. با عدم توانایی مِل در پیدا کردن کار، زوج به فقر فرو رفته و با ترس از خشونت ترانسفوبیک مواجه شدند. در نهایت رنج به هلند مهاجرت کردند. اگرچه این ممکن است به نظر برسد پایان خوبی برای مِل باشد، فرصتی برای دستیابی به رویاهایش و کاملاً پذیرفته شدنی، اما این تغییر برای او هزینههایی را نه تنها از ترک وطن و حرفهاش بلکه از عشق او به همراه داشت. اتحادی که به دلیل مقابله مشترک با خشونت جامعه داشتند، در کشور متساعی مهربان، از دست رفت. رویاهای مشترک آنها به دو رویا جداگانه برای زندگی جدید تبدیل شد. در ابتدا، فکر میکردم فیلم در مورد یک انتخاب است، اما تبدیل به یک داستان درباره نابرابریهای اجتماعی، مسائل مهاجرت، پشت صحنه ورزشهای جهانی و بیشتر از همه عشق یک زوج شد. این فقط یک عاشقانه نیست، بلکه جوانب جوهری عشق را مورد سوال قرار میدهد. چه معنایی دارد عشق داشتن – برای خودمان، برای دیگران، برای کشورمان؟ چه هزینهای دارد
ردکات: درباره سینمای مستقل و ساخت فیلم مستند، زیرا وابسته به اقتصادهای بزرگ نیست، به ایدئولوژیهای اقتصاد سیاسی و سرمایهداری پیوستگی ندارد و در نتیجه کمی بی پناه است، نظر شما در مورد این موضوع چیست؟ چگونه باید سازندگان مستقل فیلم مستند سرمایههای مالی خود را جلب کنند؟
قدرت سینمای مستقل و ساخت فیلم مستند در این است که قادر به روایت داستانهای منحصر به فرد و متنوع خارج از مرزها و انتظارات اصلی است. با این حال، این دو چالش اصلی را به وجود میآورد – جلب بودجه و توزیع. تمامی فیلمهای من با همکاری با «بارس مدیا» ساخته میشوند، یک استودیو مستند ارمنی که با وجود
ابعاد کوچک، بسیار منحصر به فرد است. ما یک تیم متشکل از سازندگان متعهد هستیم که داستانهایی از وطن خود را ایجاد میکنیم که مخاطبان بینالمللی را جلب کنند و به تاریخ، فرهنگ و زندگی اجتماعی کشورمان نورمیاندازند. هر یک از ما در انواع جنبههای تولید مشغول به کار هستیم، و من اغلب خودم را نه تنها به عنوان کارگردان، بلکه به عنوان یک تهیهکننده برای فیلمهایم میبینم. این به معنای سرمایهگذاری یک مقدار قابل توجه از وقت من درتجمیع اجزای گوناگون پازل مالی است. شروع فیلمها معمولاً شامل سرمایهگذاری زمان و منابع شخصی در مرحله توسعه است، قبل از اینکه از صندوقهای فیلم بینالمللی، بودجه و
حمایت جستجو کنیم. هرچند که تولید فرصتهای ارزشمندی برای سینمای مستقل فراهم میکند، اما برای کشورهای کوچک مانند ارمنستان چالش قابل توجهی است. این یک مسئله پیچیده است، اما وقتی که تامین مالی در کشور شما محدود است، اما هسته داستان محلی است و تیم هنری کامل از آنجاست، حفظ تعادل بین کنترل مالی و هنری در ساختار تولید چالشبرانگیز میشود. یک مانع دیگر، توزیع و دسترسی به تماشاگران است. به رغم اعتبارها، جوایز جشنواره و نقدهای مثبت، فیلمهای مستقل و مستند اغلب مشکلاتی دارند تا توزیع گسترده را تضمین کنند – که برای سود سازندگان فیلم و دسترسی به یک تماشاگران گسترده ضروری است. دوره پس از کووید، به همراه افزایش استفاده از پلتفرمهای استریمینگ، توزیع سینمایی را برای هر فیلم مستقلی دشوار کردهاست. مردم از تئاترها به تماشای خانگی منتقل شدهاند و خدمات استریمینگ به طور عمده محتوای اصلی را ارائه میدهند، که فیلمهای مستقل، آرتهاوس و مستند را به حاشیه راندهاند. با این حال، هدف ما این است که فیلمهایمان دیده شوند، گفتوگوها را آغاز کنند و تأثیر بگذارند. بنابراین، باید از مراحل اولیه توسعه به صورت استراتژیک درباره توزیع برنامهریزی کنیم که نیاز به انرژی و زمان زیادی دارد اما تضمین میدهد که فیلم ساخته شده و مسیر خود را پیدا میکند
ردکات: تفاوتهایی که بین ساخت فیلم مستند و فیلم داستانی به عنوان یک تهیهکننده و سازنده فیلم میبینید، خصوصاً در نظر گرفتن اینکه فیلمهای مستند هدف دارند تا حقایق تاریخی که توسط نظامهای قدرتی به هدف پاک کردن مورد توجه قرار گرفتهاند، بازسازی شوند، بسیار مهم است. نظر شما در مورد ساخت فیلم مستند و نحوه تصویرسازی حقایق تاریخی چیست؟
زمانی که سینمای مستند و سینمای داستانی را مقایسه میکنم، اغلب به یاد گفته معروف آلفرد هیچکاک میافتم: “در فیلمهای سینمایی، کارگردان خداست؛ درفیلمهای مستند، خدا کارگردان است.” زمانی که به ضرورت بازشناسی حقیقت تاریخی میپردازیم، فیلمهای مستند ارزش بسیاری دارند. فیلمهای داستانی، حتی اگر بر پایه حقایق واقعی باشند، اغلب با شک و تردید در مورد اصالت داستان مواجه میشوند. اما فیلمهای مستند بر اساس شواهد تاریخی، داستانهای واقعی افراد از آن دوران بر تحقیق تاریخی عمیق و اطلاعات واقعی متمرکز هستند. موضوع «طلوع آورورا» کمی متفاوت است – این یک فیلم مستند انیمیشن است که داستان خاطرات آورورا را نقل میکند. این فیلم به ما اجازه میدهد که در ساخت داستان از حق تخیل شخصی و هنری بهرمند باشیم اما اخلاق را در عدم عبور از خط حقیقت مستند رعایت کنیم. با این حال، من به دقت تعادل بین صداقت نسبت به موضوع و ایمان به دیدگاه هنری خود را حفظ کردم. حفظ ساختار مستند فیلم اهمیت داشت، که آورورا را قادر به گفتن داستان خود از طریق شهادتنامهای ویدئویی میکرد. من تفسیر هنری از واقعیت آورورا از کتاب او به همراه منابع تاریخی دیگر را اضافه کردم که از تحقیق تاریخی گسترده، حافظه جمعی و پایگاه شواهد بزرگی به دست آمدهاند. این فیلم با مخالفت از سوی ملیگرایان ترک و انکارگران قتل عام مواجه است که سعی در مسدود کردن پخش آن در کانالها و جشنوارههای مختلف دارند و ما را از ارائه دیدگاهی تعصبآمیز به وقایع باز میدارند
ردکات: آیا شباهتهای ساختاری بین قتل عام ارمنی و وضعیت فعلی در فلسطین را میبینید؟ آیا این نمونه تاریخی وحشتناک و مصداق دردناک از قتل عام ارمنی ناشی از نظامهای قدرت، نگرانیهایی را در مورد وضعیت فلسطین برمیانگیزد؟
تماشای وقایع جاری جهان، به ویژه در فلسطین، دردناک است تمام قتلعامها یک هسته مشترک دارند، اما واقعاً نگرانکننده است که این اتفاق اکنون توسط یک کشوری که خود قبلاً قتل عام را تجربه کرده، رخ میدهد، که این امر انگیزه اندکی برای امید به انسانیت باقی گذاشته است. به همین منظور، این موضوع که تا کنون دولت اسرائیل قتل عام ارمنی را تصویب نکرده است، خودش یک سری اطلاعات زیادی را منعکس میکند.عدم وجود عواقب برای جرمهای جهانی در گذشته، زمینهساز جرمهای جدیدی شده است . افترا به قتل عام ارمنی به عنوان یک سابقه برای هولوکاست خدمت کرد. در سال 1948، فوراً پس از صدمات جنگ جهانی دوم، مجمع عمومی سازمان ملل متحد کنوانسیون قتل عام را به تصویب گرفت که تقریباً توسط هر کشور مستقل جهان تصویب شد. دورهای بود که جهان شروع به باور در ترکیب مهمی چون”هرگز دوباره” کرد
یک جنایت جنگ دیگر که تاکنون توجهی به آن نشده بود، جنگ دوم ناگورنو-کارآباخ در سال 2020 بود که توسط آذربایجان در دوران ویروس کرونا آغاز شد و به واضحی با پرهیز از فرایندهای صلح و تجمعات بینالمللی در تضاد بود. پس از پیروزی، رئیسجمهور استبدادی، ایلهام علیآف، در یک سخنرانی تلویزیونی به طور دقیق از مذاکرات صلح دست برداشت و از کارایی خشونت سخن گفت: “تنها نیرو مهم است.” جهان ساکت ماند و این به عنوان یک شعار تلخ در دوران ما تبدیل شد. این سکوت نه تنها به تجاوز روسیه به اوکراین، بلکه به نسلکشها در فلسطین و ناگورنو-کارآباخ هم گسترش یافت. امیدوارم که عدالت بینالمللی بازسازی شود و من پرونده جنوب آفریقا علیه اسرائیل در دادگاه بینالمللی را دنبال کردهام. با این حال، میترسم که حتی اگر حکمها صادر شوند، اجرا نشوند و این نشاندهنده فهم جهان است که عدالت از قدرت محروم است. این برای من بسیار دردناک است.
ردکات: آیا پروژهای در حال تولید یا برنامهریزی دارید؟ میتوانید کمی جزئیات در مورد آن ارائه دهید؟
پس از موضوعی به شدت هولناک مانند قتل جمعی مردم خودم، به دنبال یک موضوع سبکتر، مثبتتر اما همچنان با ارزش بودم. به طرز حیرتانگیزی، به چنین موضوعی در یک خانه سالمندان برخورد کردم، یک محیط که با سنگینی احساسی مرتبت بود. این خانه خاص در ارمنستان دارای یک تئاتر سالمندان است، به علاوه یک ربات با هوش مصنوعی که به عنوان مشاور برای سالمندان خدمت میکند. بنابراین، مستند “شکسپیر به ارمنی میرود” نام دارد و دنبالکننده گروه تئاتر سالمندان است که نمایشهای شکسپیری را اجرا میکنند. فیلم در مراحل اولیه تولید است و من با یک کارگردان جوان بسیار خوب به نام لیلیت موسیسیان همکاری میکنم. از شخصیتهای فیلم به شدت یاد میگیریم – برای رویاپردازی، عشق، خلق و لذت بردن از زندگی هرگز دیر نیست. اما البته نمیتوانم از وضعیت مردم خودم در سالهای اخیر، جنگ 2020 و تطهیر نسل جدید ارمنیان در آرتساخ (ناقورنو-کارآباخ) کنارهگیری کنم. با یک ترومای مشابه با موضوع قتل عام ارمنی روبهرو شدم – نخواستم فقط از طریق درد و رنج در مورد چنین مسائل حیاتی صحبت کنم. اخیراً با زنی آشنا شدم که در حال کار برای بازیابی عدالت از این جنایات نه در میدان جنگ بلکه از طریق قدرت حقوق بینالملل در دادگاهها است. در این مرحله نمیتوانم بسیاری از این پروژه را فاش کنم – در مرحله توسعه است و جزئیات محرمانه زیادی دارد، اما این پروژه یک نبرد مستمر علیه انکار جرم و تعقیب تغییر است، حتی اگر میوهباری آن برای نسلهای آینده باشد