ترجمه مانیا اکبری
همانطور که ما را افرادی از جهان سوم نامیدند، میبایست ایدهی راجع به شرح فیلم مبتنی بر رمان بورژوازی غرب قرن ۱۹ را با تعهد به هارمونی رَد کنیم. جوامع ما توسط قدرت استعماری به شدت شکافزده و ترکیده شدهاند ما باید بتوانیم در آن نفوذ کنیم و نقش بپذیریم. در جوامع ما شکافهای عظیمی وجود دارد و فیلم باید این شکافها را تشخیص دهد. این جملات گفتار هینی سرور است.
هینی سرور در سال ۱۹۴۵ در بیروت به دنیا آمد و مطالعات جامعهشناسی را در دانشگاه فرانسه بیروت (اکول سوپریور دو لتر) شروع کرد و سپس به مطالعات انسانی اجتماعی در دانشگاه سوربن پاریس ادامه داد، جایی که دانشجوی دو استاد جامعهشناسِ مارکسیست، «ماکسیم رودینسون» و محقق و فیلمساز «جین روچ» بود. در سال ۱۹۶۹، در حالی که دکترای خود را در مورد وضعیت زنان لبنانی و عرب دنبال میکرد و به عنوان روزنامهنگار برای مجلهی آفریقایی -آسیا کار میکرد، وی مبارزات جبههی مردمی برای آزادی خلیج عرب اشغالی را که یک «سازمان انقلابی ملیگرای مارکسیست وعرب در کشورهای عربی خلیج فارس بود و این جبهه در سال ۱۹۶۸ به عنوان جانشین جبهه آزادیبخش ظفار سازماندهی شد» را پوشش میداد. وی برای ساخت یک فیلم در مورد جنبش فمینیستی قبل از اینکه به ظفار برسد دو سال وقت صرف تحقیقات و پیدا کردن منابع مالی کرد. هینی سرور و تیمش از مرز یمن، «پانصد مایل از صحرا و کوهستان با پای پیاده، زیر بمباران نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا»ً را طی کردند، تا به منطقهی نبرد برسند و تنها سند شلیک شده در عمق منطقهی آزاد شده را ضبط کنند.
فیلم « زمان آزادی فرا رسیده است.» در سال ۱۹۷۴ تکمیل شد و در جشنواره فیلم کن انتخاب شد، هینی سرور را اولین زن عرب میدانند که فیلمش در جشنواره بینالمللی کن حضور داشت. این مستند با احتساب چهار سال بازسازی در مجموع ده سال از زمان زیست او را گرفت.
شش سال طول کشید تا به فیلم بعدی خود، لیلا و گرگها (۱۹۸۴) برسد، در فیلم او به تاریخهای مقاومتِ پنهان شدهی زنان در مبارزات به ویژه زنان فلسطین و لبنان، با نگاهی اساطیری و ساختاری زیباشناسانه و به کمک متریال آرشیوی و نگرشی سیاسی و مردمی میپردازد. به قول او: «چرا زنان نباید جاه طلب باشند؟ از آنجایی که مردان فقط میخواهند زنان به طور انحصاری به مسائل زنان مانند خانه، خانواده و غیره بپردازند، آنها میخواهند ما را خانهنشین کنند. من از این ناراحتم ما باید به امور عمومی و مسائل سیاسی هم بپردازیم.» هینی سرور از زمان راهاندازی یک گروه مطالعاتی فمینیستی در لبنان در اوایل دهه ۱۹۶۰، دربارهی موقعیت زنان، بهویژه در جوامع عربی سخن گفت.
او در مورد تصویر و نقش زنان در سینمای عرب بسیار زیاد صحبت کرد و نوشت. در سال ۱۹۷۸، همراه با سلما باکار، فیلمساز تونسی و مگدا واصف، مورخ سینمای مصر، مانیفست «برای بیان خود، زن عرب» را نوشت و تا به امروز پرشور در حمایت از فمینیسم کوشید و در مسیر فمینیستی خود فعال بود. او فیلمی را در ویتنام فیلمبرداری کرد «برخاستن از بالا : زنان ویتنام » سال ۱۹۹۵ و تنها فیلمسازی بود که از خوانندهی معترض عرب «شیخ امام» در خانه و محل کارش فیلمبرداری کرد. هنری سرور میگوید: در نگاه من، سینمای عرب باید به سمت انقلاب ملی دموکراتیکی که در حال گذر از آن هستیم، هدایت شود. برای پاسخ به این سوال، باید ابتدا دورهی تاریخی که در حال گذر است و وظایف سیاسی هر فرد عرب، بدون توجه به اینکه آیا یک سازنده فیلم هستند یا خیر، را تعریف کنیم. امروزه، جهان عرب در دورهای از انقلاب ملی دموکراتیک است. دشمن اصلی ما امپریالیسم و متحدان محلی آن، بورژوازی کمپرادور و فئودالیسم هستند. اساس این انقلاب عرب، از جمله طبقات کارگر و کشاورزان و مردم فقیرو در حاشیه است. پیشتاز البته طبقهی کارگران هستند. اگر بخواهیم عنصر اصلی را شناسایی کنیم، اگر بخواهیم با تفنگِ دوربین خود به هدف بزنیم، باید تلاش خود را علیه دشمن اصلی متمرکز کنیم و صدای اصلی انقلاب را، یعنی مردم فقیر و در حاشیه رانده شده را بالا ببریم. ثروتمندان هزاران سال است که سوژه و فاعل هنر درهمهی اظهارات خود بودهاند. این موضوع در سینما نیز از زمان اختراع آن صدق کرده است. بنابراین، از نگاه محتوایی، دشمن مردم سینمایی است که توسط نقیض برای استفاده ثروتمندان و طبقهی متوسطی که میخواهند دستهایشان را تمیز، چشمانشان را بسته و گوشهایشان را کَر نگه دارند، ساخته شده است. دشمن ما سینمایی است که از ستم ملی و اجتماعی در تمام اشکال آن، از جمله ستم به زنان، سخن نمیگوید و آن را محکوم نمیکند. دشمن ما سینمایی است که از غارت منابع ملی ما، از فقر و رنج ایجاد شده سخن نمیگوید. دشمن ما سینمایی است که پشت سَرِ رخدادهای تاریخی میپیچد و با ارائه یک رویکرد غرق شده در گذشتهی افسانهای، به چیزی جز فرار از حال و فریب مردم پناه میبرد. دشمن ما هر نوع سینماییست که به ظاهر به مشکلات جهانی میپردازد اما به ابعاد اجتماعی و ملی این مشکلات نظر ندارد. مثلا نمیشود «بی قصد و غرض» از عشق سخن گفت. چرا که عشق در دو جامعه که در یکی زن و مرد در حقوق شهروندی برابرند و در جامعهی دیگری زن بردهی مرد یا بارکش و جورکش و تحت تسلط مرد است، تفاوت دارد. دشمن ما سینمایی است که برای اشراف و تنبلان اختصاص یافته است. دشمن ما سینمایی است که زیر فشار ترور اخلاقی و انسانی، یک اثر هنری کامل و پایان مییابد. دشمن ما سینمایی است که در جستجوی ایجاد اشکال جدید برای بیان محتوای جدید نیست و انگیزه هم ایجاد نمیکند. دشمن ما سینمایی است که در راحتی فکری استقرار یافته و در قانون زیباییشناسی برای ثروتمندان است. دشمن ما سینماییست که از نمادها، نمایشها و ارزشهای اخلاقی انسانی سواستفاده میکند. نمیتوانیم به مسئولیتهایمان به عنوان سازندگان فیلم با حقارت برخورد کرده و تأثیر عظیم تصاویر و صداها را نادیده بگیریم. امپریالیستها و سرمایهداران از طرف خود، در حال حاضر، کل تمدن ما را در معرض خطر جانی قرار دادهاند. دشمن ما هر نوع سینمای مبتذل، هر نوع سینمای سادهساز و پیروزیمحور است، زیرا به مرور به عوامفریبی میل میکند.