نویسنده: جیووانی ویمرکاتی
مجله: بيروت الأدبية والفنية
ترجمه: مانا بهزاد
در حکم اولین فیلم از یک زن عرب که در سال ۱۹۷۴ در جشنواره فیلم کن معرفی شد، ساعت التحریر دقّات (ساعت رهایی فرا رسیده است) ساخته هینی سرور، داستانی ضد استعماری و نمایشگر مبارزه جبهه مردمی برای آزادی خلیج اشغالی عربی (PFLOAG) است. مستند سرور که به تازگی از طرف نادی لکل الناس بازنگری شده بود در انتها بخش پایانی جشنواره فیلم لبنانی به اکران درآمد و در نیویورک یکی از سری فیلمهای منتخب درباره استعمارزدایی از صنعت سینما شد.
سکانس آغازین فیلم با آمیزش آوای یک گروه همصدایی اعتراضی به روی تصاویری از باقیماندههای فروپاشیده امپراتوری بریتانیا، مخاطب مسمّم ترانه، صحنهی را برای ادامهی فیلم محیا میسازد. در اشاره به محدودیتهای دیپلماتیک، در یکی از ابیات آهنگ آمده است “تنها گفتگوی ممکن با اشغالگر گفتگوییست مسلحانه”. صدای انفجار و مسلسل به روی پسزمینه سیاه، پیش از نمایش تصاویر رعایا، کارگران، دانشآموزان و مردان و زنان مسلح: قهرمانان قیام، به گوش میرسد. کارگردان دورنما میگیرد تا عملیات نظامی جبهه مردمی را در چهارچوب زنجیرهی ضد امپریالیستی جهانی قرار دهد. نمایی از نقشه شرق، که یک سوم منابع نفتش در آن زمان اذعان بریتانیا بود، منطقهی آزاد شده دوفار در بین تصویر وسیعتر ژئوپلیتیکی خلیج را قاب میگیرد. قرار گرفته در مرز جنوب یمن، زمانی جمهوری سوسیالیست، منطقهی جنوب عمان که نقطه مرکزی پروژه آزادسازی بود که تلاش در نجات تمام خلیج از اسارت استبداد انگلیسی آمریکایی را داشت. این سلطه مستمری وابسته است به تابعیت بی چون و چرا حکماء عربی که راضی به فروش کشورها و مردمانشان با بالاترین قیمت مزایده شده به سلطنت انگلیسی بودند، سلطنتی که تا امروز پابرجا مانده است.
مستند سرور مبارزه مسلحانهای را نمایش میدهد که تهی است از نمایش تستوسترون یا نظامیگری عضلانی، مستندی تمام جوانب جامعه در آن به شکل تعامل شدهای بر انداخته شدهاند. زمین و آب تعاونی شدهاند، آشپزی دیگر فعالیتی مختص به زنان نیست، و آموزش نیز دیگر فقط برای مردان و پسران نیست. به جای پایبندانه صبر کردن برای آن روز سرنوشتساز آزادی، این زندگی روزمره است که طبیعتاً انقلابیست. مبارزه بر علیه نو اسطوره، نظام سلطه پدرسالار، تقسیمات قبیلهای، همکاری عرب با قدرت های خارجی و همسازی فرهنگی مبارزهایست جمعی. هیچگاه یک جنبه تنها جداگانه در نظر گرفته یا رسیدگی نمیشود، چیزی که در ساختار روایتی مستند حتی منعکس شده است، مستندی که فاقد از قهرمانان تنها است. یک چند نوایی از صداها و دیدگاهها به شکل چیدمان موزاییکی که ماتریس استبداد در آن زیر سوال برده شده و از پا افتاده است. نه کودکی معصوم و دوست داشتنی که بیننده با دیدنش همزیست پنداری و وجدان خود را پاک سازد، و نه قهرمانی که با او هویت یابی کند. هیچ شخصیتی شرور کارتونیواری نیست که طبیعت اخلاقی نابرابری را ساده سازی کند. حتی پایانی نیز وجود ندارد، جز پایان مادی، تحمیل شده با طول خود فیلم، زیرا هر چند تلاشهای روایت شده از ساعت التحریر دقّات با گذشت زمان شکست خورده و فراموش شدهاند، آنها هیچ از فوریت و ارتباطشان با دنیای امروز از دست ندادهاند.
با استفاده از تصاویر آرشیو شده، پمفلت نویسی شاعرانه، و مونتاژ جدلآمیز، این مستند تاریخچه ای را از منطقه ای متحول شده در آن زمان، از یک پایگاه استعماری به دولتی تحت الحمایه همان قدرت خارجی، ترسیم می کند. هنگامی که بالا ترازان ارتششان در برخی موارد هنوز مأموران بریتانیایی بودند، به حکومت و سلطنتهای خلیج از طرف اربابان قدیمیشان استقلالی تنها نمادین داده شد، در قبال گرفتن وفاداری سیاسی، پایگاههای نیروی هوایی عرب، و مسلماً، نفت. اما ژئوپلیتیک تنها پیش زمینهایست برای شورشی که دوگانگیها را به طور حقیقی از هم پاشید. فضای سیاسی تجزیه طلب فیلم امّا تا حدی مشکلساز است، چرا که مبارزات در واقع بر علیه رژیمهای دست نشانده عرب و همینطور قدرتهای امپریالیستی خارجی بود. مستند سرور نشانگر این است که استعمار نیابتی با ایدههای محدود ملیگرا قابل محار نیست. این مستند به جایش، روشی جهانگرا را می طلبد که آن را با نژاد، قبیله، و یا مملکتی هویت یابی نتوان کرد.
با منتحر کردن ایدههای کاذبی که به طور سیستماتیک، افراد عرب را زندانیان فرهنگ عقب افتاده خود میداند، کارگردان لبنانی مستندی میگیرد از مبارزه ای برای استقلال و خودمختاری که همزمان جوانب سیاسی، جنسی، فرهنگی و اقتصادی را در برمیگیرد. صحنههای سیاسی متفاوتی که جبهه مردمی در آن مبارزه میکند با یکدیگر مواجه میشوند و هیچگاه نمیتوان آنها را یکدیگر تمیز داد. ساختار روایتی ساعت التحریر دقّات با دور و نزدیک شدن به دید غیر شخصی سیاسی، مدام این ابعاد را به یکدیگر گره میزند. یک زن رزمنده آزادی میگوید “ما از طرف چندین سلطان مورد ظلم قرار میگیریم: پدر، شوهر، رئیس قبیله” که گفتههایش از طرف همراه مردش نیز منعکس میشود: “ما عمق یک انقلاب را میتوانیم با اثرش بر شرایط زنان بسنجیم.” به طور دیداری، دو تصمیم هنری مجزا، این حرکت دیالوگی که شخصی را با سیاسی تلفیق میکند را نمایش میدهند. هنگامی که زمینه تاریخی با به کارگیری از سخنان افزوده (voiceover) روایت و با آرشیو عکس و فیلمهای دورنما (long establishing shots) از زمینهای نفت، مراسم بنیادی، و غیره، نقش بستهشده، داستان قیام مردمی از طرف زنان و مردان در شخص اول بازگو میشود. دوربین به صورتهایشان نزدیک شده تا عمق ارتباط حاضر در قیام را در قاب فیلم جای دهد، یک احساس جامع که از بیرون بر علیه تجاوزخشونت استعمارگرانه و از درون بر علیه سنتگرایی ستمگر سلاطین و پادشاهان دست نشانده دموکراسی به ظاهر پیشرفته غربی است که با استفاده از قدرتی تمامیتخواه آن را پیش میبرند.با اینکه گستردگی کمک سازمانهای غیر دولتی از اروپا و آمریکای شمالی در “تربیت کردن” عربها در زمینه مسائل انسانی به ظاهر نشاندهنده چیز دیگری است، مبارزه بر علیه مرد سالاری، سرکوب سیاسی، و سنتگرایی واکنشگرا جزئی از واردات غرب نیستند. برعکس، ساعت التحریر دقّات یک مبحث جمعی و انقلابی را نشان میدهد که قادر به شناسایی ریشههای اقتصادی، استعماری و فرهنگی ستم و ایستادن همه جانبه در برابر آنها را دارد. چه با ظاهر شدنش در مداخلات نظامی، آزار خانوادگی، تبعیض قبیلهای، یا ناعدالتی های قومیتی، جبهه مردمی به صورت ناعادلانه ای با سرکوب میجنگد، با باوری که در آن حتی یک جنبه نباید نادیده گرفته شده و یا در اولویت قرار گرفته شود. آن طور که در کتاب انقلاب موسوم نوشته عبدالرزاق التكريتي ثبت شده، در یک دهه مبارزه مسلحانه در دوفار، از۱۹۶۵ تا ۱۹۷۶، بردهداری برانداخته شد، هویتهای فرا قبیلهای معرفی شدند، و شیخها برای اولین بار پس از شروع اسلام فرو خورده شدند. اعضای قبایل سطح پایین و با گذشته بردهداری به موقعیتهای رهبری دست پیدا کردند، فناوری مدرن، دانش پزشکی موثر، و سواد خواندن و نوشتن در دسترس جامعه قرار گرفت.
پس از کنفرانس هارمِن در سال ۱۹۶۸، زمانی که جبهه رویکردی مارکسیستی را اتخاذ کرد برای مبارزهای که از ریشههای ملیگرا به یک دیدگاه بینالمللی پیش رفت. جبهه برادری ازدواج مرد با چند زن و حتی ختنه زنان را ممنوع کرد، حق طلاق را برای مرد و زن متساوی کرد و ازدواج میان صنفی، و تساوی در ارث بندی را قانونی ساخت. فمینیست بحرینی، لیلا فخرو (هدی سالم) فردی کلیدی در این مبارزات موفق بود، که التكريتي او را “زنی استثنایی که از زیبایی و جوانی میدرخشد” خواند، کسی که تحصیلاتش در دانشگاه آمریکایی بیروت را نیمه راه رها کرد تا در سپتامبر ۱۹۶۹ به قیام بپیوند.
در حالی که فیلم سرور مستندی ارزشمند، حفاظت از بخش مهمی از تاریخ انقلابی عرب است که ای. پی. تامپسون آن را “تراکم عظیم آیندگان” مینامد، که اهمیت آن نباید به یک تبلیق سیاسی کارکردگرا و یا تنها به یک سابقه تاریخی نزول پیدا کند. این فیلم در واقع جزو لاینفک فرهنگ انقلابی پدیدار شده در دوفار در زمان انقلاب است. همین کافیست بگویم که خود عنوان فیلم الهام گرفته شده از یکی از محبوبترین ترانههای آن دوره است، “زمان رهایی اینجاست”. ازبین فیلمهایی که در باب خیزش دوفار ساخته شده بودند، مانند نسیمهای تغییر از سمیر نِمِر، تهیه مشترک سازمان آزادی فلسطین، و یا مرگ بر سکوت از فؤاد التهام، حمایت شده از سوی هیئت سینما و تلویزیون عراق، مستند سرور با وجود کم توجهی عذر ناپذیری که به آن میشود، از برجستهترین ساختهها باقیمانده است. زمانی که سرور پیشنهاد مصاحبه با یکی از اعضای جبهه مردمی در بیروت را دریافت کرد، یک دانشجوی دکتری در دانشگاه سوربون و همچنین نقاد فیلم مجله ضد استعماری آفریکاسیا بود. در یادآوری از آن مصاحبه، کارگردان لبنانی اشاره کرد: “برای اولین بار با یک مرد عرب رادیکال روبرو میشدم که به شکل داوطلبانه مسئله تبعیض خاص و دوگانه زنان را مطرح میکرد و به شکل نه چندان غیر منتظرهای، همان کسی بود که به وضوح میخواست این موضوع را فرو نشان کند…”
پس-تولید مستند به لطف یک شبکه همبستگی که کمیته خلیج، کارکنان یمنی ساکن در لندن، و افرادی چون هلن لاکنر، فرد هَلیدِی و فواز طرابلسی در لندن به اتمام رسید. پس از اکران بینالمللیاش در جشنواره فیلم کن، مستند در ونیز و موزه هنرهای مدرن در نیویورک به نمایش درآمد، امّا با این حال که در ابتدا از فیلمهای منتخب هفته مستند و فیلم کوتاه بینالمللی لیپزیگ و همچنین جشنواره بینالمللی فیلم مسکو بود، در نهایت از طرف هر دو کنار گذاشته شد. در بین امتیازات متعدد فیلم، چیزیست که عبدالرزاق التكريتي آن را “بازسازی مفهوم تصویر فرد انقلابی […] که در مفاهیم دیگر غالباً به شکل یک مرد جوان با گیسوان بلند و ریشی زبر و نا آراسته معرفی می شد” نامید. در ساعت التحریر دقّات، به جای آن تصویری به نمایش گذاشته می شود از “زن جوانی با پوشش نظامی، چشمانی بزرگ و جستجوگر و موی کوتاه، در حال حمل یک کلاشینکوف”.
منبع متن: