نویسنده: پگاه پزشکی
متن پیشرو بر اساس نه فیلم از زنان فیلمسازعرب تحت عنوان «جایگاه زن عرب در مبارزه است » توسط پگاه پزشکی نوشته شده است.
این مجموعه توسط جیووانی ویمِرکاتی گردآوری شده و در کریپتوفیکشن ارائه داده شده است.
وقتی به مبارزه و مقاومت فکر میکنیم در ذهنمان چه کسی میجنگد؟ به خصوص اگر این مبارزه با نامی از خاورمیانه پیوند خورده باشد. خاورمیانهای که زیر فشار مکرر رسانه، تصویر مبارزه در آن مردانه و مردانهتر شده است. وقتی کسی در خاورمیانه مبارزه و مقاومت میکند، او کیست؟ حتی اگر در گوگل با این کلیدواژهها جستوجو کنیم و در تصاویر بچرخیم، خیلی طول میکشد تا به تصویری از زنی بربخوریم که نه به عنوان هوادار، سیاهلشکر، حامی یا … بلکه به عنوان یک نیروی فعال در خود مبارزه به تصویر کشیده شده باشد. و تازه وقتی به چنین تصویری برسیم، سوالی دیگر به سراغمان میآید. وقتی زنی میجنگد، چه کسی میجنگد؟ آن تصویر، تصویر زن مبارزهطلب کدام زنان و کدام کنشهای زنانه را بیرون میگذارد؟
فیلم زنان فلسطینی ساخته جوسلين صعب، از چهرهی یک کودک شروع میکند. با صدای بازی در اطراف و بعد تصویر عقبتر میرود و ما صحنهای شبیه به یک مهدکودک معمولی را میبینیم. کودکانی مشغول بازیاند و زنانی مشغول مراقبت از آنها. اما روایت همزمان پیش از آن تکلیف ما را با تصویر روشن کرده است: «نه! این یک مهدکودک مثل بقیه آنها نیست.» کودکان در تصویر، کودکان پناهندهی فلسطینیاند. صدا ادامه میدهد بر تصویر «بچهداری» و آن زنها را «میلیتنت» مینامد.
تصویر زنی که از بچهای مراقبت میکند، به او غذا میدهد، با او بازی میکند یکی از نامرئیشدهترین تصاویر اطراف ماست. از یک سو حضور آن، چه در جهان واقع و چه در روایت، آنقدر بدیهی فرض میشود که دیگر قرار نیست کسی روی آن مکث کند، به دلیل بودنش فکر کند. اگر یک لحظه تفاوت واکنش ذهنی به تصویر بچهداری یک مرد را تصور کنیم، روشنتر میشود که از چه نامرئی شدنی حرف میزنم. حتی برای آنها که به این دوگانه و این تقسیم کار باور ندارند، آن تصویرِ دیگر توجه بیشتری میطلبد، حتی شده توجه مثبت، ابراز خوشحالی از این که مردی بچهداری میکند. اما زنی که مراقب کودکی است؟ مگر آنکه خود آن زن، یا خود آن اثر، اصرار کند و تأکید کند که نگاه کنید!
در این نامرئی شدن، سیاستزدایی اتفاق میافتد. تصویر زنانی که مشغول بچهداری هستند، «یک تصویر معمولی» در مهدکودک یا خانه، آنقدر مکث و نگاه را به خودش جلب نمیکند که تمام سازوکارهای پشت پردهاش را پنهان میکند. گویی این امر «طبیعی» هرگز سیاسی نبوده و امکان
سیاسی شدن هم ندارد. در برابر همین نگاه گذرا و بیاعتناست که روایت فیلم با «نه» شروع میکند و خیلی سریع وجه سیاسی آن تصویر خاص را وسط میکشد: زنان میلیتنت که مراقب کودکان پناهجوی فلسطینیاند. فیلم خیلی
زود از این تصویر به تصویر تمرینهای نظامی زنان میرود و بحرانی را که در لحظهی آغاز با برهم زدن دوگانهی زن معمولی و زن سیاسی ایجاد کرده، در روایت خود ادامه میدهد. این تنها آن زنان خاص نیستند که بچهداریشان سیاسی است، بلکه این تنش در همهی تصویر پخش میشود و وجه ربودهشدهی سیاسی را به تصویر «زن معمولی» بازمیگرداند. چرا که نشان میدهد همان «بچهداری» که مورد هجوم و تحقیر نظام ارزشی مردسالار به شکلهای مختلفی قرار میگیرد، چهقدر سیاسی است و چهقدر لازم است مکث کنیم تا سیاسی بودن آن را بفهمیم. چه زنانی از چه کودکانی مراقبت میکنند و چرا و چطور؟
نیکولا پرت در کتاب بدنمند کردن ژئوپلیتیک مینویسد که چطور کنشگری زنانه اساساً دوگانهی «مقاومت» یا «انطباق» با سیستم را بر هم میزند؛ زیرا بر خلاف این دوگانه که از بیرون بر روایتها و کنشهای زنانه تحمیل میشود، خود این تجربهها اغلب با برهم زدن همین دوگانه ضد سیستمی هستند، در واقع با عریان کردن امر سیاسی همواره موجود در آنچه نامرئی شده و طبیعی دانسته میشود. پرت مینویسد: «برای مثال، استفاده زنان از مادرانگی و سیاست مادرانه برای اعتراض به نقض حقوق بشر (یکی از موارد بسیار، مادران میدان مایو در آرژانتین) و مبارزهطلبی (یکی از موارد بسیار، زنان پایگاه گرینهام کامن) اجرای هویت جنسیتی خود را مطابق با تصورات غالب از زنانگی بنا میکند. اما، همزمان، این زنان این هویت جنسیتی را با منتقل کردن آن از فضای خصوصی به یک فضای آشکارا عمومی که مشروعیت دولت در اعمال انحصاری خشونت به چالش میکشد، وارونه میکنند.» (پرت، ۷) از این رو آنچه در سیاسی شدن تصویر زنانی که مراقب کودکاناند و توالی آن با تمرینهای نظامی زنانی با اسلحه بر دست و دوش بر هم میخورد، همین دوگانه تحمیل شده از بیرون است. در این معنا، آن دو سوال آغازین متن، چه کسی میجنگد؟ و چه زنی است که در تصور ما میجنگد؟ هر دو به هم گره میخورند.
در فیلم داستانت را بگو، پرندهی کوچک، ساختهی عرب لطفی که مستندی بر اساس مصاحبه با هفت زن میلیتنت عرب است، همین دوگانه دوباره به چالش کشیده میشود. زنانی روی مبلها و صندلیهای «خانه» نشستهاند، لباس، ظاهر، حرف زدن و تصویرهای پسزمینهی آنها هیچ چیزی فراتر از آنچه تصویر «زنی معمولی» را میسازد، نیست. آنها در همین خانه از کنشگری، حضورشان در گروههای مقاومت مسلحانه، فرار کردن، شکنجه شدن و… میگویند. گویی خیره شدن به این تصویر، شنیدن آنها که «داستانشان را میگویند»، تکرار دوباره همان «نه» است که فیلم زنان فلسطینی با آن شروع میکند. دعوت دوبارهی مخاطب به مکث کردن روی تصویری که به نظرش معمولیتر از آن است که سیاسی باشد.
این برهم زدن دوگانه در نقطهای از روایت به اوج خودش میرسد: لیلا خالد تعریف میکند که فرزند چهار سالهاش از مدرسه برگشته و گفته معلم امروز گفته است «مادرت یک هواپیما دزدیده!» حالا مادری که بعد از مدرسه به استقبال فرزندش میرود، باید این جمله را برای او توضیح دهد و حتی باید به این سوال دیگر پاسخ دهد که «هواپیما حالا کجاست؟ میخواهم باهاش بازی کنم.»
آنچه فرو میریزد فقط تصویر «مادر بودن» به عنوان یک کار تکراری، معمولی و همراستا با سیستم نیست. بلکه تصویر «میلیتنت بودن زنانه» به عنوان زنی متفاوت، زنی که «زنانه» نیست هم بر هم میخورد. سوال «وقتی زنی میجنگد، چه کسی میجنگد» را اگر به تصاویر گوگل و بازتولیدهای روایتهای موجود از «زن مبارز» واگذار کنیم، به قهرمانان جداافتاده، عجیبوغریب و دستنیافتنی میرسیم. اما «قهرمان» خودش غیرزنانهترین فیگور ممکن است زیرا از دل انکار مقاومت در زندگی آنها که قهرمان نامیده نمیشوند بلند میشود. و این روایتها، فیلمهایی که مبارزه کردن زنان را به روایتهای خودشان واگذار میکنند، آن جداافتادگی را هم بر هم میزنند . حالا، مادری دست کودکش را میگیرد و برای او میگوید که «آن هواپیما حالا کجاست».
اما آیا این به چالش کشیدن تصویر دوگانه از زنان میتواند به سراغ سوال اول هم برود؟ چه کسی مبارزه میکند؟ بیرون گذاشتن روایت مبارزهی زنان از تصویر کلی مبارزهی اجتماعی امر تازه و ناآشنایی نیست. و این بیرون گذاشتن در چندین لایه خودش را بازمیآفریند. میدان مبارزه برای زنان ناامن، آمیختگی با سلطهگری و سرکوب میشود. خاطره حضور سرسختانه آنها در همین میدان از روایت کلی «مبارزه جمعی/ملی/منطقهای» بیرون میماند. و آنجا که هیچ یک از این دو لایه اثر ندارد و زنان در میدان میمانند و روایت و خاطره آن را هم حفظ میکنند، این حضور به یک جایگاه متورم جنسیتی رانده میشود: مبارزه برای «مسائل زنانه» که کنار «مبارزه اصلی» ادامه دارد یا به عنوان یکی از بخشهای آن (در بهترین حالت).
روایت فیلم فاطما از سالهای مبارزهی زنان در تونس، روایتی که در بسیاری از بخشها بسیار آشنا و نزدیک است، با همین پرسش درگیر میشود که آیا این خط تمایز اساساً در خاطره و تجربه مبارزه جمعی وجود دارد؟ فیلم روایت میکند که چهطور زنانی که از تصویر برساختهشده از مبارز، میلیتنت، کنشگر… بیرون ماندهاند، همواره بخش مهمی از این تصویر بودهاند. این دوگانه متورم جنسیتی وقتی کار به خاورمیانه میرسد شدیدتر هم میشود. انگار در خاورمیانهی خون و آتش، هنوز «وقتش نیست» که تصویرمان از مبارز را تغییر دهیم و آن را از زیر کلیشههای جنسیتی بیرون بکشیم. هنوز تصویر «قهرمان» روی صحنه ایستاده است.
در ادامهی فیلم زنان فلسطینی پوستری پشت سر زنانی که از مبارزه حرف میزنند قرار دارد که تنشی مدام را موذیانه به درون ذهن مخاطب هل میدهد. آدمی با اسلحه بر دوش، سنگی آماده پرتاب در مشت، بدنی عضلانی و چهرهای پوشیده شده با چفیه اما رد مبهمی از سبیل: تصویر «مبارز». آن تصویر را که میبینیم چه جنسیتی بر خیال جمعیمان نقش میبندد؟ و البته چندان راهی هم برای تفسیر باز نیست. «مردانه» است. اما آن تصویر که بر دیوار باشد، بیحرکت، و زنی جلوی آن با ما از مبارزه حرف بزند چه؟ انگار بودن آن تصویر بر دیوار وفاداری فرم به واقعیت موجود است، اصرار آن بر حذف نکردن کلیشهای که هست و در عین حال تلاش برای آشفته کردن کلیشههای ذهن جمعی ما. آشفته کردن تصویر جنسیتزده، ثابت و قهرمانوار «مبارز»؛ به خصوص مبارز خاورمیانهای.